پارت صد و نهم

زمان ارسال : ۱۲۴ روز پیش

به راه افتاد و سکوت عجیبی ماشین را فرا گرفت. پخش را روشن کرد و موسیقی سنتی فضای ماشین را از حالت سکوت مطلق بیرون آورد. با کنجکاوی از آینه به چهره خونسردش نگاه کردم. در پس چهره خونسردش انگار طوفانی بر پا بود. چشمم به تابلوی مهد کودک افتاد. شاید بهتر بود این مسئله را با حامد در میان بگذارم. گفتم:
ـ ببخشید آقا حامد!
خودش را مشتاق شنیدن نشان داد. گوشه لبم را گزیدم و گفتم:
ـ نیلوفر دیگه

1179
260,252 تعداد بازدید
908 تعداد نظر
134 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

مرضیه نعمتی : ۲ هفته پیش

عزیزان رمان حسرت با هم بودن یک رمان دو حالته هست. یعنی هم رایگان هم وی آی پی. برای خوانندگان رایگان روزهای فرد بین ساعت یازده و ربع تا یازده و نیم شب یک پارت ارسال میشه و برای خوانندگان حق عضویتی هر روز یک پارت.

توجه کنید :

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 10

    عالی بود مرسی مرضیه جونم 💋❤️کاشکی مجید بیاد دلم براش تنگ شده ❤️😥حامد خیلی مغروره دوستش ندارم🤦 ♀️🥺دلم برای مهربونی مجید تنگ شد❤️😥

    ۴ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    الهی♥️

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    هوراااا 😍💃

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید